مثل ماه شب

فك ميكردم آخرين تصميممون با حمله آمريكا به سوريه ربط پيدا كرده ولى الان فهميدم با فوت مادربزرگش...

كاش باهم بمونيم كه دنيارو نجات بديم كاش...

مثل ماه شب...

مامان مرغ شکم پر درست کرده...

امتحانی در پیش رو ندارم....

خودم حالم خوبه...

دیشب یه انگشتر خوشگل خریدم...

چشم انتظار عزیزانی در روزهای اینده هستم...

روز نیمه شعبانه...

داره اذان میگه...

تقریبا همه چی سرجاشه...

-خوشبختی غیر از اینه آیا؟؟

مثل ماه شب...

کمتر از نیمی از ماراتن اس به پایان رسید با کلی خاطره تلخ و شیرین....

یادم نمیره اولین روزهای داخلی چه روزهای سختی بود...

یادم نمیره منو از کارد متنفر کرد...

یادم نمیره ارت بهترین بخش بود...

یادم نمیره یه اتند میتونه چقد دلسوز باشه...

یادم نمیره یکی از رشته های مورد علاقمو پیدا  کردم...

خیلی از حرفا،نگاه ها و قضاوت ها یادم نمیره....

خدایا این گذشت.مراقبم باش...

مثل ماه شب...

بازهم همان اوقات تلخی ها و ناراحتی های مسخره که قربانی اش من هستم و...

بعضی اوقات از ته قلبم میخوام از این شهر برم وسرنوشتم به یه جای دور وخوب گره بخوره چون واقعا خسته شدم...

خدایا خسته شدم خسته...

مثل ماه شب...

اگه خسته شدی ،بازم بخون از من

اگه کهنه شدم بازم بمون با من

منم که حجم تنهاییتو پرکردم

منم که عاشقونه با تو سرکردم

منم که خاطراتم از تو رد میشن

چه خوبه با تو حالا بی تو بد میشه

منم که اسمونم با تو قسمت شد

تویی که گرمی دستات یه عادت شد...

مثل ماه شب...

نمیدونم این مدت چه بلایی سر وبلاگم اومده بودولی خوشحالم که هنوز هستش

تعطیلات بین ترم عالی داشتم که بسیار خوشید

بخشی که هستم را دوست میدارم و شاید در اینده ادامه دهنده اش باشم

تا بعد...

مثل ماه شب...

دقيقا از ٦ماهو ٣روز پيش دوره جديدي در زندگي من با ورود ادمي كه دوسش داشتم آغازشد ،از اين رابطه ترس داشتم و دارم ونميدونم چي به سرمون يا بهتر بگم سر من قراره بياد فقط ميدونم اين ادم همونيه كه هميشه منتظرش بودم و واسش صبركردم ،از دست دادنش برام خيلي سخته... الان كه نوشته هاي سالها ي قبلو ميخونم تنها چيز بارزي كه خيلي به چشم ميخوره دورشدن اين روزهام از خداست،رفيق روزهاي دلتنگي و تنهاييم...شرمندشم اونقد كه حرفي واسم نمونه....ولي يه چيزو ميدونم كه با وجود دورشدن ازش بازم بعضي شبهاازش ميخوام كه  بهترين راهو جلوي پام بذاره و هوامو داشته باشه چون خودشم ميدونه پ مثل ماه شب...ادامه مطلب

فقط خدا ميدونه اينروزا چي تو دلم ميگذره!زندگي بازياي عجيبي داره يه ادمايي رو اشتباهي و تو زمان هاي اشتباه تر سرراهت قرار ميده،از اتفاقات دو هفته اخير درس ميگيرم و به چشم تجربه اي كه هيچوقت نداشتم بش نگاه ميكنم،مطمئنم خدا بهترين راهو جلوي پام ميذاره،منم همه چيزو ميسپارم به دست اون .بايد قدر عزيزاي زندگيمو بيشتر بدونم،بدونم از اينكه دارمشون خوشبختترينم،بدونم حتي اگه صدسال هم تنها باشم مي ارزه كه نجابتم از دست بره،بدونم كه من هم خدايي دارم كه بيشتر از هركسي دوسم داره،بدونم كه با سرنوشت نميشه جنگيد،بدونم خدا گرزحكمت ببندد دري ز رحمت گشايد در ديگري... مثل ماه شب...ادامه مطلب

خدايا فقط ياد تو ميتونه اينروزا آرومم كنه،بي قرارم و تو بايد آرومم كني كه ناشكري نكنم،ميدونم بهترينها رو سرراهم قرار ميدي،فقط آرومم كن و از اين شرايط نجاتم بده...

مثل ماه شب...